با این کلام بدنت گرم میشود؟
چگونه باید برای تو گفت که من، خواهم که دیگر هیچ کدام این ذهن بازی های غیر انتلکت را ناخواه. ای نخورده از سخن مگو. اول بیا بخور، ببینم، بگایمت.
ای خشم، ای تباهی بی رنگ، ای صدهزار امید ِ سوسک در زیر خشم چکمه ی خشمگین ناتوانی ت، بر کنترل بر امر ادراک نشدنی.
خواهم که بخوابم.ـ
خواهم که هیچ. بعد از سه روز و تمامی. بعد از رفتن میان آدم ها، کسشر گفتن ها به اندازه تمام سیزده روزی که حرف با کسی نزدی کسشر گفتن، باید بعد از چهار ساعت تقلا با تصویر هایی که به هیچ راهی نشانی نداشتند، از این جا سر بیاورم؟ این ؟ خواهم گفتن که این عدالت نیست. گه هم مخور. هی شکر کردم و گفتی سه نقطه ها. هی . استغفِرُ لِلاه گفته ها.
ما را خفه.
مارا بدون هوا.
نمیشه من فقط زیر بارون جلوی پام رو نگاه کنم، ولی تو برگردی؟
تو ,ای ,ها ,هی ,خواهم ,تمام ,بعد از ,و تمامی ,خواهم که ,دارد برای ,ها، کسشر
درباره این سایت